شيخ الرئيس ابوعلى سينا
ابو على حسين بن عبد الله بن سينا، فيلسوف، طبيب، اديب، رياضىدان و بزرگترين دانشمند جهان اسلام و يكى از برجستهترين انديشمندان در تمام دورانهاى بشرى است كه همواره بر چهره تاريخ مىدرخشد.
بوعلی در سال 370 هجرى زاده شد و به نام جدش ابن سينا شهرت يافت. حمد الله مستوفى درباره بوعلی چنين مىنويسد:
ابو على عبد الله بن حسين بن سينا البخارى از دهِ «خرميثين» از توابع افشنه و اعمال بخارا بوده. تصانيف او بسيار است و تا غايت فضلاى جهان، متابع آن بودهاند و قانون [و] اشارات آن [را] شفاى دل شيدا و ذخيره نجات بلا [دانستهاند].
بوعلی سينا در كودكى به خواندن قرآن و ادبيات پرداخت و در ده سالگى حافظ قرآن كريم شد. بوعلی حساب و هندسه را از محمود مساح سبزىفروش، فلسفه را از ابو عبد الله ناتلى و فقه را از اسماعيل زاهد آموخت و به جايى رسيد كه استادان از تعليم وى درماندند؛ بهگونهاى كه بوعلی به تنهايى به مطالعه مبانى دانش پرداخت. بوعلی سپس به پزشكى گرايش يافت و كتب مربوط بهآن را مطالعه نمود و در اندك مدتى بر آنها تسلط يافت و پس از آن، به درمان و كسب تجربيات لازم و يادداشت مشاهدات پزشكى پرداخت. ابن سينا پس از چندى، پزشكى چيرهدست گرديد؛ تا آنجا كه استادان طب براى دانشآموزى به نزد وى مىآمدند.
گفتهاند كه روزى امير بخارا نوح بن منصور سامانى سخت بيمار شد و بوعلی او را مداوا نمود. پس از آن، وى در رديف نزديكان امير درآمد و به وى اجازه داده شد تا كتابخانه سامانيان را مورد بررسى و مطالعه قرار دهد. اين كتابخانه كه در دوره امراى پيشين تأسيس شده بود، بهگفته ابن سينا اتاقهاى متعددى داشت كه در هر يك، نسخههاى خطى فن و رشته خاصى نگاهدارى مىشد.
در سال 389 هجرى كه ايلك خان قراخانى به بخارا هجوم آورد، بوعلی سينا اين شهر را ترك گفت و به گرگانج در خوارزم شتافت. ديرى نپاييد كه سلطان محمود غزنوى چند نفر از جمله بوعلی سينا را از خوارزمشاه خواست. اما بوعلی سينا كه متمايل به شيعه بود، به همراه ابو سهل مسيحى- كه برخى وى را استاد شيخ مىدانند- رهسپار خراسان شد و از آنجا به گرگان رفت تا قابوس بن وشمگير را ملاقات كند، ولى او را در زندان يافت. شيخ الرئيس بوعلی مدتى در گرگان زيست و سپس در سال 414 هجرى عازم رى شد و به خدمت سيده خاتون مادر مجد الدوله ديلمى رسيد و چندى بعد به همدان رفت و وزير شمس الدوله ديلمى شد. پس از مرگ شمس الدوله، بوعلی سينا به لباس درويشان درآمد و به اصفهان نزد علاء الدوله رفت و در آنجا به امور ديوانى و درس و بحث و تأليف پرداخت. پس از چندى بوعلی به همدان بازگشت و سرانجام در سال 428 هجرى در آن شهر وفات يافت.
بوعلی سينا شرح زندگى خود را تا حدود 35 سالگى كه به گرگان آمده بود، به درخواست يكى از شاگردانش نگاشت. پس از آن نيز شاگرد معروفش ابو عبيد جوزجانى آن را تا آخرين روز زندگى استاد ادامه داد. از اين گزارش مىتوان دريافت كه زندگى بوعلی بس ناآرام و پرماجرا بوده و شگفت آنكه با اين همه فراز و فرود، آثارى بزرگ نيز آفريده است.
انديشههاى والاى بوعلى بر همه حكماى اسلامى زمان او تأثير نهاد؛ آنگونه كه كتابهايش در طب و فلسفه مورد بحث و شرح قرار گرفت. آوازه بوعلى، طالبان علم و حكمت را از هر سو به همدان كشاند و وى شاگردان بسيارى تربيت كرد. آثار گرانسنگ بوعلی سينا چنان محور بحث انديشمندان شد كه پس از چندى مركز فلسفه و طب از بغداد به ايران انتقال يافت.
بوعلی سينا را در واقع مىتوان حكيمى شرقى دانست. كسانى كه بوعلى را پزشكى بيش نمىدانند، در شناخت و شناساندن شخصيت وى به خطا رفتهاند. اگر به علومى كه بوعلی طبقهبندى نموده و يا به مقدمه كتاب ارزشمند قانون بنگريم، درخواهيم يافت كه چگونه عناصر مختلف حكمت طبيعى و حكمت اولى در انديشه بوعلى درهم آميختهاند.
بوعلی سينا هيچگاه از مطالعه و تحقيق بازنمىايستاد و چهبسا وقتى كه خواب بر او غلبه مىيافت، در عالم رؤيا به حل مسائل علمى و فلسفى نايل مىآمد. گفتهاند كه چون كتاب مابعدالطبيعه ارسطو را به دست آورد، از درك مطالب آن عاجز ماند و چنانكه خود گويد، بيش از چهل بار آن را خواند تا از بر شد، ولى مشكلات آن بر او گشوده نگشت. روزى به هنگام عصر به دكان كتابفروشى رفت. مردى كتابى به بوعلی عرضه كرد و با آنكه چندان مايل به خريد آن نبود، كتاب را به سه درهم خريد. اين كتاب همان اثر فارابى اغراض مابعدالطبيعه لارسطو بود كه چون آن را خواند، حل همه مشكلات خود را در آن يافت.
فهرست كتابهاى بوعلی سينا از اين قرار است: المجموع يك جلد، الحاصل و المحصول بيست جلد، الانسان بيست جلد، البر و الاثم دو جلد، الشفا هجده جلد، القانون چهارده جلد، الارصاد الكليه يك جلد، الموجز يك جلد، النجاه سه جلد، الهدايه يك جلد، القولنج يك جلد، لسان العرب ده جلد، الأدويه القلبيه يك جلد، بعض الحكمة المشرقيه يك جلد، بيان ذوات الجهه يك جلد، المعاد يك جلد، المبدأ و المعاد يك جلد و المباحثات نيز يك جلد.
كتاب شفا از مهمترين آثار بوعلی سينا در حكمت است. اين اثر فلسفى هجده جزء دارد و مشتمل بر چهار بخش است: منطق، طبيعيات، رياضيات و الاهيات. از اين كتاب نسخ بسيارى در كتابخانههاى غرب و شرق وجود دارد. مجمع علمى چكوسلواكى در پراگ، در سال 1956 فن ششم از طبيعيات شفا (علم النفس) را با ترجمه فرانسوى به چاپ رسانيد. قسمت منطق شفا نيز در سال 1953 در قاهره به چاپ رسيده است.
نظامى عروضى سمرقندى درباره كتاب قانون چنين مىنويسد:
اين همه كه گفتم، در قانون يافته شود، با بسيارى از زوايد، و هر كه را مجلد اول از قانونْ معلوم باشد، از اصول علم طب و كليات او هيچ بر او پوشيده نماند؛ زيرا اگر بقراط و جالينوس زنده شوند، رَوا بُوَد كه پيش اين كتاب سجده كنند … پس اگر طبيبى مجلد اول از قانون بدانسته باشد و سن او به اربعين كشد، اهل اعتماد بود. اگرچه اين درجه حاصل دارد، بايد كه از اين كتاب صغار- كه استادان مجرب تصنيف كردهاند- يكى پيوسته با خويشتن دارد ….
اولين اثر طبى بوعلی سينا كتابى است درباره «قولنج» كه رشته اختصاصى وى بود. بوعلی سپس كتاب قانون و پس از آن حدود الطب را نگاشت. در اين ميان، اهميت قانون از آن روست كه در شرق اسلامى و نيز اروپاى مسيحى- از زمان تأليف آن تا سدههاى هفدهم ميلادى و پس از آن- تأثيرى شگرف داشته است.
قانون بوعلی سينا از پنج كتاب تشكيل يافته است: كتاب اول در كليات علم و فن طب، كتاب دوم در داروهاى ساده، كتاب سوم در داروهاى مركب، كتاب چهارم در امراض ويژه اعضاى بدن و كتاب پنجم نيز در بيمارىهاى مربوط به كل بدن. هر يك از اين كتابها بخشها و فصلهاى متعددى را نيز دربر مىگيرد.
در اين اثر سترگ، همه معلومات گذشتگان و معاصران، چنان جمعآورى شده كه پزشكان را از مراجعه به آثارى ديگر از جمله كتاب جالينوس، بىنياز ساخته است. در اهميت كتاب قانون همين بس كه در قرن هفتم هجرى به دست علامه قطب الدين شيرازى در هفت جلد شرح شد.
مطالب كتاب قانون، برآمده از تفكرات و تجربيات شخصى بوعلی سيناست. او نگارش اين كتاب را به هنگام اقامت در گرگان (جرجان) آغاز كرد و در رى به پايان رسانيد. كتاب قانون بهرغم تمام كتب آن دوره، نه مقدمه طولانى دارد و نه به كسى اهدا شده است. در جلد اول آن كه پژوهشگران، آن را مهمترين بخش كتاب مىدانند، درباره اصول كلى طبابت، فيزيولوژى و پاتولوژى بحث شده است. در جلد دوم نيز انواع داروها براساس حروف الفبا به ترتيب ابجد آمده است.
كتاب قانون در اندك مدتى پس از تأليف، در شرق اسلامى شهرت فراوانى يافت و در مدارس اروپايى بهصورت متن رسمى درآمد و در دانشگاههاى بلونا، پادوا، مون پليه، لووين و پاريس نيز بهعنوان مرجعى معتبر پذيرفته شد. در سال 1480 ميلادى در دانشگاههاى لايپزيك و توبينگن كتاب قانون تدريس مىشد و اين در حالى بود كه دروس دانشگاههاى وين (1520 م) و فرانكفورت (1588 م) نيز بيشتر بر محتواى قانون استوار بود. متن عربى قانون بوعلی سينا نخستين بار در سال 1592 ميلادى در رم انتشار يافت. پيشتر اين كتاب را ژراردكرمونى به لاتين برگردانده بود كه بين سالهاى 1470 تا 1600 ميلادى دهها بار منتشر شد. تأليف كتاب قانون موجب گرديد كه ابن سينا «جالينوس ثانى» ناميده شود. اين اثر در حدود پنج قرن در دانشكدههاى طب اروپاى غربى بهترين كتاب درسى به شمار مىرفت.
بوعلی سينا در قانون، به علايم شناسى بيمارىهاى مختلف نيز مىپردازد؛ بهويژه درباره بيمارىهاى خاصى چون تشنج مغزى، مننژيت، بيمارى قند و يرقان كه براى اولين بار دراينباره سخن رفته است. در اين اثر در مورد بيمارىهاى روانى چون بىخوابى، فراموشخاطرى و ديوانگى نيز بحث شده است.
بوعلی سينا رسالات كوتاهترى نظير ارجوزه يا شعر پزشكى و رسالهاى نيز درباره نبض به نام دانشِ رگ (نبضيه به فارسى نگاشته كه از اهميت خاصى برخوردار است. علاقه وى به پزشكى، از داروشناسى تا علم النفس را دربر مىگيرد. او مكتبى را بنيان گذارد كه از بزرگترين نظامهاى پزشكى جهان به شمار مىرود و هنوز در بسيارى از زمينههاى پزشكى اعتبارى درخور دارد.
بوعلی با بررسى دقيق، ارتباط ميان احوال متفاوت نبض و بيمارىهاى گوناگون را دريافت و بهويژه اثر عوامل نفسانى را در اضطراب آن بيان كرد و همچنين به بررسى دقيق دستگاههاى جهاز هاضمه پرداخت و عوارض درونى و علايم جداكننده سنگهاى كليه و مثانه را نيز مشخص نمود.
بوعلی نخستين كسى است كه از بيمارى خَيطى و انتشار كرمهاى خيطى در جسم، سخن مىگويد و عوارض آن را بيان مىدارد. ابن سينا درباره نازايى و عقيمى، نوعى از آنها را به دليل عدم سازگارى روحى و طبيعى ميان زن و مرد مىداند. هرگاه زن و شوهرى در اين نوع عقيمى از هم جدا شوند و هر يك همسرى ديگرى برگزينند، امكانِ داشتن فرزندان را خواهند داشت.
بوعلی سينا در مقوله ورمهاى خبيثه (سرطان) سخنى مىگويد كه در روزگار ما نيز پذيرفتنى است: يگانه راه درمان اين ورم، جراحى آن در دورههاى نخستين اين بيمارى است. قطع ريشه آن بايد عميق و وسيع باشد، ولى اين كار به تنهايى كافى نيست و طبيب بايد پس از قطع ريشه نيز همه قسمتهاى باقى را عقيم سازد، اما شفا صددرصد نيست.
طرز نسخهپيچى جالينوس كه پيچيده و درهم بود، در بسيارى از موارد به دست ابن سينا به روشى ساده بدل گرديد. بوعلی در كتاب قانون تأثير دستكم 760 دارو را بازمىگويد كه همه آنها جزو علوم گياهشناسى و داروسازى اروپا گرديد. بسيارى از اين گياهان نيز با نامهاى عربى به اروپا آمد؛ مانند عنبر، دارچين، زعفران، چوب صندل، سنا، كافور، تمر هندى، عود، حشيش، خُلنجان و جوز الطبيب.
شيخ بهايى در كشكول خويش نُه نفر از شارحان قانون بوعلی سينا را نام مىبرد: عز الدين الرازى، قطب الدين المصرى، افضل الدين محمد الجوينى، ربيع الدين عبد العزيز بن عبد الجبار الچلبى، علاء الدين ابن ابى الحزم القرشى معروف به ابن النفيس، يعقوب بن اسحاق الطبيب المسيحى معروف به ابن القف، يعقوب بن اسحاق السامرى، هبة الله اليهودى المصرى و نيز المولى الفاضل مولانا قطب الدين العلامه الشيرازى.
از ويژگىهاى بوعلى سينا، ايمان عميق و توكل و توسل اوست؛ چنانكه نوشتهاند: او هرگاه به مسئله دشوار و مبهمى برمىخورد، وضو مىگرفت و به مسجد مىرفت و دعا و مناجات مىكرد تا خداوند او را به درك مطلب كمك كند و مشكلات را بر وى آسان گرداند. وى در دو هفته پايانى زندگىاش از قبول هر نوع مداوا خوددارى كرد و تنها به اطعام پرداخت. بوعلی همچنين بردگان را آزاد ساخت و تمام قرآن را هر سه روز يكبار تلاوت كرد.
منبع:تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام