مىتوان مزاج را چنین تعریف کرد که:
مزاج عبارت است از حالتى که در اثر واکنش متقابل اجزاى ریز مواد به وجود مىآید. در این واکنش تقابل، قسمت زیادى از یک یا چند ماده با بخش زیادى از ماده با مواد متخالف باهم مىآمیزند (بر هم تأثیر مىکنند) و از این آمیزش یا تأثیر، کیفیت متشابهى حاصل مىشود (بنام مزاج) لذا مىتوان چنین گفت که مزاج حالت فعالیت کل بدن یا اجزاى بدن است.
باید دانست که هر فردى داراى مزاجى است مربوط به خود که با مزاجهاى دیگر افراد متفاوت است و مزاج هرکس مخصوص به خود اوست دانشمندان طب گیاهى معتقدند:
همانطورى که افراد بشر از حیث شکل، اندام، قد، وزن و بالاخره صورت ظاهرى تفاوت دارند از حیث حالت وضعیت بدنى نیز مختلفاند. این اختلاف به علت موادى است که بدن آنها را مىسازد، ورود روزانه اجزاء و مواد مختلف به بدن باعث به وجود آمدن مزاج مىشود لذا مزاج ممزوجى از ترکیبات مختلف است:
حالت و وضع بدنى هر فرد را مزاج گویند.
براى اینکه معنى کاملى از مزاج در ذهن روشن شود، باید دانست که هرکسى استعداد پذیرش بعضى از بیمارىها را دارد و در مقابل بعضى مقاوم است. با علم به این کیفیت، مزاج عبارت است از طرز واکنش شخصى در مقابل عوامل مرضى، در طرز واکنش اشخاص، بعضى واکنشها ثابت است و بیشتر مشاهده مىشود، برخى واکنشها متغیر است از این واکنشها مزاج فرد را مىتوان شناخت.
براى تعریف مزاج، بیشتر عمل فیزیولوژى را مورد نظر قرار مىدهند، زیرا وضع دینامیک یعنى طرز عمل احشاء و اعضاء در تغییر مزاج مؤثر است با وجود اینکه اعمال حیاتى را نمىتوان از هم جدا دانست. اگر عضوى نسبت به سایر اعضاء بیشتر کار کند و یا عملى در دستگاه بدن انسان از سایر اعمال بیشتر انجام پذیرد، آن عضو از نظر تشریحى و آن عمل از نظر فیزیولوژى، مىتواند معرف نوع مزاج شمرده شود. در میان اعمالى که حیات انسان به آنها متکى است، اعمال شیمیایى بیشتر از اعمال فیزیکى مورد اهمیت است. بنابراین مزاجها روى اعمال شیمیایى بدن از هم متمایز مىگردند
اعمال شیمیایى بر چهارگونه است که متابولیسم بدن را تشکیل مىدهند.
اول: آنابولیسم، یعنى اعمالى که توسط آن مواد غذایى به انسان زنده تبدیل مىگردد.
دوم و سوم: کاتابولیسم یعنى اعمالى که توسط آن انساج زنده تولید نیرو مىکنند، عمل کاتابولیسم مربوط به اعضاى تنفس است که عمل تهویه بدن به آن مربوط مىباشد. کبد که تهیه مواد قندى و دفع مواد سمى را به عهده دارد در عمل کاتابولیسم شرکت مىنماید.
چهارم: عمل دفع مواد مضره و خروج آنها از بدن است.
تفوق یکى از این اعمال چهارگانه که از راه وراثت در بدن انسان ثابت شده باشد، انسان را داراى صفات و واکنشهاى ثابتى مىنماید که آن را سرشت مىنامند.
مزاج عبارت است از وضع فیزیولوژى فعلى و طرز واکنش آنکه قابل تغییر نیز مىباشد به این جهت فقط با علائم فیزیولوژى که آن هم قابل تغییر است شناخته مىشود. لذا براى شناخت ارزش هرکس و معرفت به احوال و اوضاع او، باید قبلا شکل خارجى او که حاکى از سرشت و ساختمان اوست در نظر گرفته شود مثل قد، اندام شکل، سر و گردن، چاقى و لاغرى، سپس مزاج او که به وضع کنونى دلالت دارد مورد توجه قرار گیرد. براى این کار علاوه بر علائم ظاهرى بایستى از تجزیه خون- ادرار و رادیوگرافى و غیره نیز استمداد طلبید.
تغییرات مزاج در طب با رژیم غذایى، بهداشت، کار و مسکن، آب و هوا متوافق است. لذا با رعایت آنها انحراف مزاج از سلامت به سوى بیمارى را مىتوان پیشگیرى نمود.
مزاج ممکن است گرم، سرد، خشک، و رطوبتى باشد که گرمى را به علت وجود انرژى و سردى را به علت تفرق و ضعف، رطوبت را به علت جمع شدن مایعات در سلولهاى بدن و خشکى را بیانگر حالاتى از ماده مىدانند.
مىدانیم که فعل و انفعالات شیمیایى بدن تحت نظر مستقیم سلسله اعصاب نباتى و غدد مترشحه داخلى انجام مىگیرد، هر اختلاف و نارسایى که در بدن پیدا مىشود مربوط به کم یا زیاد کار کردن این دو دستگاه مىباشد.
هورمونهای متعددى که این دستگاهها ترشح مىکنند بدن را به کار مربوطه وادار مىسازند.
پس بروز هر عمل حیاتى توأم با یک سلسله فعل و انفعال شیمیایى است و تقریبا کلیه فعل و انفعالات شیمیایى در داخل بدن ایجاد حرارت مىکند. هر قدر فعل و انفعالات شیمیایى بدن سریعتر انجام شود حرارت ایجاد شده زیاد است و اندازهگیرى این انرژى ایجاد شده به وسیله متابولیسم بازال انجام مىگیرد و نیز مىدانیم که متابولیسم بازال مربوط به کار غده تیروئید است.
حال اگر صاحب مزاجى داراى متابولیسم بازال بالاتر از طبیعى باشد آن را گرم مزاج و اگر فردى داراى متابولیسم بازال پایین باشد سرد مزاج و حد واسط آن را مزاج معتدل گویند. هر دارو یا غذا و نیز هر واکنشى که باعث بالا رفتن کار غده تیروئید باشد آن را گرم و اگر باعث پایین آمدن کار غده تیروئید باشد آن را سرد گویند. مزاجى را رطوبتى نامند که مقدار زیادى آب در سلولهاى بدن آن فرد جمع شده باشد و به اصطلاح رطوبت بر مزاج غلبه کرده باشد.
اگر مقدار مواد کانى و املاح در مزاجى زیادتر از معمول جمع شده باشد که آن را مزاج خشک گویند. پیدایش مزاجهاى مختلف در حقیقت عبارت است از عکس العمل بدن نسبت به عوامل خارجى، این جمله (عکس العمل بدن نسبت به عوامل خارجى) همان مبحث بزرگ، حساسیت مصونیت، آنافیلاکسى و آلرژى و غیره است. دانشمندان قدیم معتقدند که هرکس به واسطه حالت و وضع بدنى خود یعنى مزاجى که در اختیار دارد، آماده پذیرش یا دفع بیمارى مخصوص به خود مىباشد و براى معالجه آن فرد لازم است که «مزاج او شناخته شود»
شناخت مزاجها روى هم رفته به قرار زیر است:
۱- مزاج گرم، مزاج سرد، مزاج تر، مزاج خشک که این چهار مزاج را مزاجهاى ساده و منفرد گویند.
۲- مزاجهاى ساده و مرکب، که عبارتند از مزاج گرم و تر، گرم و خشک، سرد و تر و مزاج سرد و خشک.
۳- مزاج دموى (ریوى) مزاج صفراوى (کبدى) مزاج بلغمى (هاضمهاى) مزاج سوداوى (عصبى) این چهار مزاج را مزاجهاى مادى گویند و یک مزاج معتدل نیز شناخته شده است که با این توصیف جمعا ۱۳ مزاج وجود دارد.
مزاجهاى مادى مانند مزاجهاى ساده، مرکب هم مىباشند ازاینرو مزاج بلغمى خونى و مزاج صفراوى عصبى مزاج عصبى خود به دو قسمت تقسیم مىشود، عصبى ضعیف و عصبى قوى نیز گفتهاند
قدما به چهار مزاج اصل قایل بودند:
الف – مزاج صفراوی (گرم و خشک)
ب – مزاج مالیخولیایی یا سوداوی (سرد و خشک)
ج – مزاج دموی (گرم و مرطوب)
د – مزاج بلغمی (سرد و مرطوب)
تهیه و تنظیم گروه بوعلی باب سلامتی
منابع:
فرهنگ لغت معین
صانعى، صفدر، نسخه شفا – گل و گیاه، ۱جلد، حافظ نوین – تهران، چاپ: شانزدهم، ۱۳۸۶ ه.ش.